توسط محمدصالح طراحی | سه شنبه چهاردهم دی ۱۴۰۰ | 2:0 انسان ها گاهی در دوراهی تفسیر دیگران یا تفسیر خود قرار میگیرند. انسانهایی را میبینم که شب و روز در حال تفسیر کارهای دیگران هستند. که چرا فلان شخص بهمان کار را کرد. اما به نظرم باید در زندگیمان تفسیر خود را انجام دهیم. چرا که انسانها خود جهانی هستند که انتهایش ناپیداست. قدر وجودمان را نمیدانیم. هنگامی که به درون خود مینگریم زندگی جدیدی را مییابیم. گویی هر آنچه در دنیای بیرون ما را به خود میطلبد، سالهاست درونمان وجود داشته و ما غافل بوده ایم.تفسیرها هنگامی پدید میآیند همراه خود بسیاری چیزها را بی معنا میکنند. مثلا هنگامی که شما علت وجود یک اندام را درک میکنید دیگر سختی هایی که برای استفاده از آن باید تحمل کنیم را بی معنی میدانیم. چون میدانیم که چه گنجی را داشته ایم. و بر عکس آن هم صادق است. انسانی که به فرعیات پایبند باشد و اصل را درک نکند، ریشه ای ندارد و چیزی را در این دنیا درک نکرده است. زیباترین تفسیر شاید، تفسیر چرایی وجودمان باشد. چنین تفسیری است که همه چیز را بی معنا میکند! دیگر مرگ معنا ندارد. دیگر تنهایی قلبتان را به درد نمیآورد. بنابراین، جهان زیباست ،، اگر بیندیشی! بخوانید, ...ادامه مطلب