تنهای تنهای تنها

ساخت وبلاگ

توسط محمدصالح طراحی | جمعه ششم اسفند ۱۴۰۰ | 1:42

گاهی ندایی از درون صدایم میکند و وجود خودم را به من یادآوری می کند. مدت هاست به دنبال آن صدا می روم ولی هرگز نتوانستم پایان مسیر همراهی با او را لمس کنم. هر گاه همراهش شدم، اندکی بعد او را رها کردم و به تنها,,ی ادامه دادم. در زندگی ام هزاران کار شروع شده را می یابم که هرگز به پایان نرسیدند. ندای درونم را می طلبم و در این اوقیانوس تنهایی او را فریاد می زنم. شرایط سردرگمم مرا به یاد فیلم Cast Away می اندازد که چه زیبا تنهایی یک انسان گمگشته را به تصویر می کشد. منتها فرق من و آن انسان گمشده، این است که او خود را در بیرون گم کرده بود و من خود را در درونم گم کرده ام. 

از زمانی که فهمیدم کیستم به دنبال هدفی برای زندگی ام بوده ام. هدفی که گاه شاید به کوچکی حتی همراهی ابدی با یک دوست بود و گاه به بزرگی رسیدن به نور! نمی دانم! واقعا نمی دانم که چرا اینجا هستم! دیگران را می بینم که پس از اندکی اندیشه در این پرسش، پاسخی محدود را برایش پیدا می کنند و آن را به عنوان هدف بر می‌گزینند. اما این پرسش به اندازه ای بنیادی است که اگر قرار بود به آن پاسخ درستی داده شود، دیگر حسرت انسانها پیش از مرگشان معنایی نداشت! 

در این بازی پر معنای به ظاهر ساده، مات و مبهوت مانده ام که به راستی کدامیک صحیح است؟ هدف من باید چه باشد؟ شخصیت اصلی فیلم Cast Away در مدت تنهایی‌اش تنها یک هدف برای ادامه دادن داشت و آن همسرش بود. اما هنگامی که به او رسید، فهمید که هدفش چه بسیار بی معنا بوده و شاید با خود می گفت که مرگ با شوق دیدار او در آن جزیره بسیار زیباتر از زندگی بدون شوق است. 

اگر بخواهم شرایطم را در عبارتی خلاصه کنم، آن «تنهای تنهای تنها» است. شاید گاهی تنهایی را به بودن با دیگران ترجیح میدهم تا شاید رفتن‌شان نباشم. در زندگی ما همواره تنهاییم. چه با دیگران باشیم و چه نباشیم، از درون تنهاییم. هر چه در این دنیا داریم، بیرون ما هستند! به همین دلیل است که تنهایی، بی شک، سرنوشت انسانهایست که درونشان را ندیده اند. تنها زمانی تنها نیستیم که با کسی آشنا شویم که در درون ماست. به راستی او کیست؟ شاید او همان نداست، شاید اوست که مرا میخواند. شاید اوست ...

 در این دنیا به هرچه دل به بندی، حفره دلت را پر نمی کند. هر چه بیشتر دل ببندی، بیشتر خالی می شوی. شاید ارزش انسانها به اندازه اهداف، علایق و دلیلی باشد که برای وجود خود پیدا میکنند. شاید بتوان به گونه ای دیگر به زندگی زیست، شاید بتوان دل به کسی بست که تمام قلبت آکنده از شوق دیدارش باشد. ای کاش این گونه باشد که پیش از مرگمان به دلیلی که برای مسافرت چند روزه‌مان داشتیم، یقین داشته باشیم. 

وبلاگ شخصی محمد صالح طراحی...
ما را در سایت وبلاگ شخصی محمد صالح طراحی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : salehtarrahio بازدید : 120 تاريخ : دوشنبه 29 فروردين 1401 ساعت: 15:18